آدامسِ خسته

آدامس، خستس...همین.

آدامسِ خسته

آدامس، خستس...همین.

1

هیچی! یکهویی دلمان خواست که دوباره بلاگ نویسی را شروع کنیم. این بار در هیچ نوع قالب خاصی. حتی خاطره نویسی یا اعترافات احمقانه یا فرار از عقده های خودسانسوری! بله این بار همین طوری، برای دلمان بلاگ درست کردم و اصلاً نمیدانیم که این بار چه بلایی قرار است بر سر بیچاره اش ببارد. قرار است تمام عقده های خود سانسوریمان (!) را کسی بخواند و یک جایمان تا مدت ها پاره شود! :)) یا قرار است همین جوری بعد از یک سال و خورده ای نوشتن حوصله یمان از دستش سر برود و بزنیم وجودش را از دنیای مجازی پاک کنیم، یا به دلیل قانون کپی پیست در ایران که ایرانیان عزیز اهمیت بسیاری برایش قائلند آن را با درد و رنج(!) :)) پاک کنیم یا هر چی.

ولی این بار همینجوری دلمان خواست بلاگ بزنیم و ما هم که ضعیف النفس حرف دلمان را گوش کردیم.

دیگر بس است. امتحان هندسه و اینکه ثابت کنیم دایره چند ضلع دارد یک جایمان را پاره کرده. برویم.